اکشن فیگور آیرون اسپایدر های کپی برند Hottoys, Cosbaby به ارتفاع ۱۰ سانتیمتر است. چشم ها دارای led و کلید روشن و خاموش می باشند.
مرد عنکبوتی یا اسپایدرمن (به انگلیسی: Spider-Man) یک شخصیت خیالی ابرقهرمان در کتابهای کامیک منتشر شده توسط مارول کامیکس است. او توسط استن لینویسنده و خالق چندین ابرقهرمان معروف مارول و طراح چیرهدستی به نام استیو دیتکو خلق شدهاست. در واقع در آن زمان سردبیر مارول چون پیتر پارکر یک نوجوان بود و فکر میکرد نوجوانان حتماً باید دستیار باشند با ورود او به دنیای کمیک استریپ مخالفت کرد. اما استن لی پیتر پارکر را وارد یک کمیک کم فروش مارول بنام فانتزی شگفتانگیز کرد و این کمیک رکورد فروشها را شکست، و بالأخره مرد عنکبوتی هم صاحب یک کمیک استریپ مختص به خود بنام «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» شد که پس از ۷۰۰ شماره پایان یافت و کمیک استریپی جدید بنام «مرد عنکبوتی برتر» جای او را برای مدتی گرفت و پس از ۳۲ شماره دوباره این سری برگشت. البته مرد عنکبوتی کمیک استریپهای فرعی زیادی تا بحال داشتهاست. سری کمیک استریپهایی مثل مرد عنکبوتی نهایی که صاحب یک سریال انیمیشنی بود، مرد عنکبوتی خارقالعاده، تارهای مرد عنکبوتی و…
تاریخچه
بدون شک محبوبترین ابرقهرمان انتشارات مارول کامیکس که به عقیده بسیاری از کارشناسان مجلات مصور یکی از شناختهشدهترین مظاهر تخیلی عصر معاصر بهشمار میرود، اسپایدرمن است. او به سختی وارد عالم کمیکاستریپ شد. سال ۱۹۶۲ بود که استن لی سردبیر انتشارات مارول به فکرش رسید تا به کمک طراحی نابغه به نام استیو دیتکو کاراکتری جدید خلق کند که با دیگر شخصیتهایشان تفاوت عمدهای داشته باشد. او نزد رئیس وقت مارول یعنی مارتین گودمن رفت تا موضوع را با وی در میان بگذارد. اما رئیس به او گفت: “اولاً، تو نمیتوانی اسم یک قهرمان کمیکاستریپی را اسپایدرمن، بگذاری؛ چرا که مردم از عنکبوت نفرت دارند. ثانیاً قهرمان نمیتواند یک نوجوان کم سن و سال باشد. نوجوانان فقط باید دستیار باشند. همین و بس”. بدین ترتیب ایده استن لی با استقبال چندانی از سوی کلهگندههای مارول رو به رو نشد اما او امید خود را از دست نداد. تا این که موقعیتی مناسب فراهم آمد.
یکی از مجلات مارول با نام “فانتزی شگفتانگیز” (Amazing Fantasy) فروش خوبی نداشت و مارول دیگر نمیخواست آن را چاپ کند. قرار شد شماره آخر مجله مذکور (شماره ۱۵) را استن لی بنویسد. معمولاً ناشر اهمیتی به محتویات شماره پایانی یک مجله کم فروش نمیدهد، در نتیجه استن لی از فرصت استفاده کرد و داستان “اسپایدرمن” را در آن گنجاند. چند ماه بعد، وقتی آمار مجلات برگشتی به دست مارول رسید، معلوم شد که همان شماره رکورد فروش را شکستهاست! گودمن در حالی که از خوشحالی خنده بر لب داشت، نزد استن لی آمد و گفت: “استن! یادت میآید چقدر از ایده اسپایدرمنت خوشم آمده بود؟! اگر جای تو بودم یک سری ماهانه از این شخصیت با حال درمیآوردم!”. بدین ترتیب اسطوره اسپایدرمن آغاز شد و از آن زمان تا به حال علاقهمندان با خواندن کمیکاستریپهای این قهرمان دوستداشتنی، پا به دنیایی سرگرمکننده گذاشتهاند که شالودهاش را از سویی ماجراجویی و فانتزی و از سویی دیگر مضامین انسانی و مسئولیتپذیری تشکیل میدهند.
اما به راستی چه چیزی در شماره آخر «فانتزی شگفتانگیز» به چاپ رسید که توانست این چنین ذهن مخاطبان را به خود مشغول سازد؟ در حقیقت خوانندگان با نوجوانی دست و پا چلفتی و گوشهگیر به نام پیتر پارکر آشنا شدند که بسیار درسخوان و علاقهمند به علم و دانش بود و به همین دلیل از سوی همکلاسیهایش مورد تمسخر قرار میگرفت. پیتر در کودکی یتیم شده بود و با عمو و زن عموی سالخوردهاش که او را مثل فرزند خودشان بزرگ کرده و دوست میداشتند، زندگی میکرد. روزی او در یک آزمایشگاه توسط یک عنکبوت آغشته به موادرادیو اکتیو گزیده شده و به طرز معجزهآسایی به نیروهای فوقبشری عنکبوت مانند دست مییابد و نام اسپایدرمن را برای خود برمیگزیند. پیتر ابتدا تصمیم میگیرد از تواناییهای شگفتآورش در جهت کسب پول و شهرت استفاده کند؛ اما پس از آن که بیتفاوتی و بیمسئولیتی او در برابر محیط فاسد پیرامون به مرگ غمانگیز عمویش به دست یک سارق میانجامد، به اشتباه خود پی برده و سوگند میخورد تا پایان عمر از ستمدیدگان در مقابل زورگویان و جنایتکاران دفاع کند.
محبوبیت اسپایدرمن خیلی سریع عالمگیر شد و این محبوبیت علاوه بر پول، اعتباری تازه برای مارول به ارمغان آورد. در واقع اسپایدرمن تمام قوانین مرسوم و کلیشهای آن دوران را شکست و برخلاف ابرقهرمانان دیگر که همیشه و از هر نظر ایدئال و کامل بودند، در اغلب اوقات با مشکلات عدیده خانوادگی و اجتماعی مواجه بود و هیچ دل خوشی از قدرتهای استثناییاش نداشت زیرا مجبور بود مدام با بیپولی دست و پنجه نرم کند و برای پرداخت قبض خدمات، اجارهخانه و خرج بیمارستان زن عموی مهربانش، مشکل داشت. او حتی چندین و چندین بار تصمیم گرفت حرفه ابرقهرمانی را کنار بگذارد اما همواره در لحظه آخر و با به یاد آوردن حرفهای عمویش از این کار منصرف میشد تا به مردم کمک کند، مردمی که غالباً از او نفرت داشتند، زیرا جیمز جونا جیمسون، ناشر بداخلاق و خسیس روزنامه دیلی بیوگل با انتشار مقالاتی انتقادی، چهرهای خبیث و فرصتطلب از او در افکار عمومی ساخته بود. تمام موارد مذکور باعث شد تا خوانندگان به راحتی با اسپایدرمن همذات پنداری کنند.
او نه بیگانهای شکستناپذیر بود که از سیاره دیگری آمده باشد و نه میلیونری خوشگذران که با تجهیزات پیشرفتهاش به جنگ تبهکاران شهر برود. او یکی از «ما» بود، یکی از مردم عادی کوچه و خیابان که همواره سعی داشت کاری را که درست است انجام دهد و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد، هر چند که گاهی اوقات مرتکب اشتباه میشد. از آن زمان تا به حال پیتر از هر نظر بزرگتر شدهاست. او به دانشگاه راه یافته، فارغالتحصیل شده، با مری جین دختر همسایه ازدواج کرده (البته در حال حاضر پیتر برای حفاظت از مری جین زندگی مشترک خود با او را بهطور غیررسمی به هم زدهاست و تنها زندگی میکند)، تراژدیهای بیشماری را پشت سر گذاشته و همواره سعی کرده تا در زندگی شخصیاش به ثبات و آرامش دست یابد. با این همه، جوهره وجودی و خصوصیات اخلاقی اسپایدرمن که پیشتر به آنها اشاره شد تا حد زیادی دست نخورده باقیمانده و میتوان با اطمینان ادعا کرد که او تا ابد مجبور است با چالشهای ریز و درشتی دست و پنجه نرم کند، اما مطمئناً بر تمام آنها فایق خواهد آمد، زیرا بیش از هرکس دیگری میداند که «قدرت زیاد، مسئولیت زیادی به همراه دارد».
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.