هری پاتر کیست
این مقاله درباره سری رمان های هری پاتر است.
هری پاتر مجموعه ای از رمان های فانتزی است که توسط نویسنده انگلیسی J. K. Rowling نوشته شده است. این رمان ها زندگی یک جادوگر جوان ، هری پاتر ، و دوستانش هرمیون گرنجر و رون ویزلی را شرح می دهد که همگی دانش آموزان دانشکده جادوگری هاگوارتز هستند. اوج اصلی داستان مربوط به مبارزات هری علیه لرد ولدمورت ، جادوگر تاریک است که قصد دارد بیکران شود .
از زمان انتشار اولین رمان ، هری پاتر و سنگ جادو یا سنگ فیلسوف، در تاریخ 26 ژوئن 1997 ، این کتاب ها محبوبیت بی نظیری ، انتقاد های تحسین برانگیز و موفقیت تجاری در سراسر جهان را یافته اند. این کتاب ها مخاطبان وسیع بزرگسالان و همچنین خوانندگان جوان را به خود جلب کرده اند و اغلب سنگ بنای ادبیات مدرن بزرگسالان جوان محسوب می شوند. از فوریه 2018 ، این کتاب ها بیش از 500 میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رسانده اند که آنها را به پرفروش ترین سری کتاب های تاریخ تبدیل کرده و به هشتاد زبان ترجمه شده اند. چهار کتاب آخر به طور متوالی رکورد ها را به عنوان پرفروش ترین کتاب های تاریخ قرار داده است ، با این که اقساط نهایی تقریباً یازده میلیون نسخه در ایالات متحده در طی بیست و چهار ساعت از انتشار آن به فروش می رساند.
شخصیت هری پاتر
هری جیمز پاتر نام قهرمان سری داستانهای فانتزی هری پاتر نوشتهشده توسط جوآن کتلین رولینگ (J. K. Rowling) است که در جهان به طرز گستردهای از آن استقبال شدهاست. به گفته رولینگ، ایده اولیه شخصیت هری پاتر در سال ۱۹۹۰ هنگامی به ذهنش رسید که به دلیل نقص فنی، چهار ساعت در انتظار حرکت قطار منچستر-لندن در کوپهای نشسته بود. وی در این باره گفتهاست: «در قطار نشسته بودم و از پنجره به چند گاو نگاه میکردم (صحنهای که چندان الهامبخش نبود!) که ناگهان بیمقدمه فکر هری در برابر چشم باطنم پدیدار شد. خودم هم نمیدانم چرا و چگونه چنین فکری به ذهنم رسید. اما همان وقت بود که فکر هری و مدرسه جادوگری به روشنی در ذهنم جان گرفت. اولین فکری که به ذهنم راه یافت پسری بود که نمیدانست چه کسی است.»
زندگی هری پاتر به سه زمان تقسیم میگردد :
1- کودکی
در هری پاتر و سنگ جادو، ما با هری پسر یازدهسالهای آشنا میشویم که در نزد خاله و شوهرخالهٔ بداخلاقش (عمو ورنون و خاله پتونیا و پسرشان، دادلی، زندگی سختی را میگذراند؛ ولی در سالروز تولد یازدهسالگیش فردی به نام هاگرید به او اطلاع میدهد که جادوگر است و پدر و مادرش به دست پلیدترین جادوگر قرن با نام لرد ولدمورت به قتل رسیدهاند ولی ولدمورت در هنگام اقدام به قتل هری، بهطور غیرقابل توضیحی ناپدید میشود. وی با ورود به مدرسهٔ جادوگریهاگوارتز با بهترین دوستانش، رون و هرمیون آشنا میشود. همچنین میفهمد که مدیر مدرسه، آلبوس دامبلدور، بزرگترین جادوگر قرن مدرن و دوستدار هری و سوروس اسنیپ، معلم درس معجونسازی، به علتی نامعلوم از هری متنفر است. وی پی میبرد که ولدمورت، با همکاری یکی از استادان مدرسه (که ابتدا تصور میشود اسنیپ است ولی بعد معلوم میشود پروفسور کوییرل، استاد درس دفاع در برابر جادوی سیاه است)، به سنگ جادو که به صاحبش عمر جاودانه میبخشددست پیدا کنند تا ولدمورت بتواند باز به قدرت برسد ولی هری با همکاری رون و هرمیون، موفق میشوند که او را از این کار بازدارند. در این کتاب هری نخستین بار با مسوولیتی روبهرو میشود و موفق میشود که به مسوولیت خویش عمل کند.
در کتاب هری پاتر و تالار اسرار (حفره اسرارآمیز) هری و دوستانش متوجه میشوند که تالار اسرار (تالاری که به وسیلهٔ سالازار اسلیترین یکی از بنیانگذاران هاگوارتز ساختهشدهبود) توسط شخصی نامعلوم باز شده و هیولای درونش به دانشآموزان میگل حمله میکند. مدرسه به سوی اغتشاش میرود ولی خوشبختانه کسی کشته نمیشود و هری راز تالار اسرار را کشف میکند و متوجه میشود که در واقع این تالار به وسیله جینی ویزلی، خواهر رون که جسمش توسط دفترچه خاطرات لرد ولدمورت به تسخیر درآمدهبوده باز شدهاست. هری با به خطر انداختن جان خود موفق میشود دفترچه خاطرات را نابود کند و جان جینی را نجات دهد. هری، بار دیگر، در نبردی که گمان میکرد شکست میخورد شرکت میکند و دوباره پیروز میشود.
در هری پاتر و زندانی آزکابان پی میبریم که سیریوس بلک، قاتل زنجیرهای مخوفی که دوازده تن را در خیابانی به قتل رسانده، از آزکابان، زندان جادوگران، فرار کردهاست. نفرت از سیریوس بلک در طول داستان اوج میگیرد و اوج این نفرت زمانی است که هری آگاه میشود که بلک بهترین دوست پدرش، جیمز پاتر، و پدرخوانده هری بوده ولی به آنان خیانت کرده و محل اختفای آنان را به ولدمورت اطلاع دادهاست و همین امر باعث مرگ آنان شدهاست. اما ناگهان در پایانی کاملاً غیر منتظزه خواننده آگاه میشود که بلک در واقع بیگناهاست و جنایاتی که وی به انجام آنان متهم شده بود در واقع توسط پیتر پتیگرو، دوست دیگر جیمز و سیریوس انجام گرفتهاست. سرانجام هری موفق میشود سیریوس بلک را فراری دهد و باعث نجات وی شود. در این کتاب هری پی میبرد که در دنیای واقعی سیاه و سفید وجود ندارد و این خاکستری است که دنیای انسانها را میسازد.
2- نوجوانی
در هری پاتر و جام آتش هری متوجه میشود که مسابقات قهرمانی سهجادوگر، مسابقاتی بسیار سخت و خطرناک، پس از سالها قرار است در هاگوارتز انجام گیرد ولی شخصی نامعلوم، نام هری نیز به عنوان داوطلب شرکت در این مسابقات اعلام میکند و هری مجبور به شرکت در مسابقات میشود. هری پس از تلاش زیادی، مراحل دشوار این مسابقه را یکی پس از دیگری پشت سر میگذارد ولی با دست زدن به جام قهرمانی، به ناگاه به قبرستانی منتقل میشود که لرد ولدمورت منتظر اوست. ولدمورت با استفاده از خون هری، موفق میشود به زندگی بازگردد و سپس اقدام به قتل هری مینماید ولی با متصل شدن جوبدستی هری و ولدمورت، هری موفق میشود فرار کند و به هاگوارتز بازگردد. در این کتاب برای نخستین بار هری با مسائل جدی و بزرگسالانه روبهرو میشود و کمکم از دنیای کودکانه خود خارج میشود. دوستش، سدریک دیگوری به دست ولدمورت کشته میشود و هری برای نخستین بار با تجربه کردن عشق، به هممدرسهایش چو چانگ علاقهمند میگردد.
در ادامهٔ سیر تحول شخصیتی هری پاتر، در هری پاتر و محفل ققنوس، با تلاشهای وزارت سحر و جادو برای انکار بازگشت ولدمورت روبهرو میشویم و هری که در همه حال اصرار دارد که ولدمورت بازگشتهاست، با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است. هری متوجه میشود که ذهنش با ذهن ولدمورت در ارتباط است و در انتها با تصور اینکه سیریوس به دست ولدمورت در حال شکنجهاست به وزارت سحر و جادو میرود ولی متوجه میشود که تمام اینها نقشهای بوده که ولدمورت برای کشانیدن هری به آنجا برای پی بردن به پیشگویی که در سازمان اسرار قرار دارد طرحریزی شدهاست. پیشگویی بهطور اتفاقی میشکند و این امر باعث پی بردن وزارت سحر و جادو به بازگشت ولدمورت میشود؛ ولی در طی نبردی، سیریوس، پدرخوانده هری به طرز تراژدیکی کشته میشود. در پایان، هری که به سختی با غم مرگ سیریوس دست و پنجه نرم میکند توسط دامبلدور آگاه میشود که این پیشگویی دربارهٔ وی و ولدمورت انجام شده و بر این دلالت دارد که یکی از آنان باید به دست دیگری کشته شود. شنیدن این پیشگویی، ضربه سخت دیگری به هری وارد میآورد که نقش مهمی در تحول شخصیتی او دارد. هری در این کتاب سرانجام پی میبرد که که یا باید قاتل باشد یا قربانی و چاره دیگری ندارد. همچنین در طول کتاب، با نخستین شکست عاطفی خود نیز رو به رو شده و چو چانگ او را ترک میکند. این عوامل دست در دست هم داده و هری را آماده گذر از دوره نوجوانی و ورود به دوره بزرگسالی مینماید.
در هری پاتر و شاهزاده دورگه، هری در راه تلاش برای برای آگاهی از چگونگی کشتن ولدمورت، توسط دامبلدور آگاه میشود که ولدمورت برای جاودانهماندن از اشیایی به نام جان پیچ استفاده کردهاست و روح خود را (که تکهتکه کردهاست) در این اشیا نگهداری میکند. این جانپیچها از شش شی که عبارتاند از دفترچه خاطرات ولدمورت (که هری آن را نابود کرد)، انگشتر گونت (که دامبلدور آن را نابود کرد)، قابآویز اسلایترین، فنجان هافلپاف، مار ولدمورت و نیمتاج ریونکلا تشکیل شدهاند و هری پی میبرد تا زمان نابود شدن جان پیچها، کشتن ولدمورت غیرممکن است. در پایان هری و دامبلدور در پی تلاشی ناموفق برای یافتن یکی از جانپیچها از مدرسه خارج میشوند ولی پس از بازگشت به مدرسه در طی اتفاقی غیرقابل باور دامبلدور به دست اسنیپ (که خود را شاهزاده دورگه مینامد) کشته میشود. هری در طول کتاب به جینی ویزلی خواهر رون علاقهمند میشود ولی در پایان کتاب و پس از مرگ دامبلدور، با فداکاری از جینی و از هاگوارتز جدا میشود و تصمیم میگیرد که دیگر به هاگوارتز بازنگردد بلکه در ادامهٔ راه دامبلدور، همراه با رون و هرمیون، برای نابودی جان پیچهای ولدمورت تلاش کند. هری در پایان این کتاب کاملاً بالغ شده و دیگر متوجه میشود که دیگر کسی را ندارد که او را راهنمایی کند بلکه باید او خود در مسیر صحیح گام بردارد.
3- بزرگسالی
کتاب هفتم هری پاتر، داستان رو در رویی نهایی خیر و شر را روایت میکند. در هری پاتر و یادگاران مرگ وزارتخانه به اشغال طرفداران ولدمورت درمیآید و هری تحت تعقیب قرار میگیرد. در پی تعقیب و گریزهایی طولانی با عوامل ولدمورت هری با کمک رون و هرمیون و پس از تلاش زیاد سرانجام موفق میشود سه جانپیچ دیگر ولدمورت (به جز مار) را پیدا و نابود کند ولی سرانجام پی میبرد که مرگ دامبلدور نقشهٔ مشترک دامبلدور و اسنیپ بوده و در واقع اسنیپ خائن نبودهاست. با مرگ اسنیپ هری وارد خاطرات او میشود و پی میبرد که خود او نیز جانپیچ هفتمی است که بهطور ناخواسته و توسط ولدمورت ساخته شده و باید کشتهشود تا ولدمورت فانی شود. هری با فداکاری به نزد ولدمورت میرود و ولدمورت با کشتن هری باعث نابودی قطعهٔ روح خود در بدن هری میگردد ولی در طی رخدادی، چون ولدمورت از خون هری برای بازگشت به قدرت استفادهکردهاست، هری دوباره زنده میشود. در اواخر کتاب، مار ولدمورت توسط نویل لانگباتم، یکی از دوستان هری نابود میشود و با این رخداد ولدمورت سرانجام به انسانی فانی تبدیل میگردد. هری، در طول این کتاب، به عنوان شخصی کاملاً عاقل و بالغ، راه صحیح را پیدا میکند و سرانجام با استفاده از هوش و ذکاوت خود و چوبدستی برتر (چوبدستی دامبلدور که ولدمورت آن را تصاحب کرد)، در دوئلی موفق میشود ولدمورت را نابود کرده و جامعه جادوگری را رهایی بخشد.
در کتاب هفت و مصاحبههای رولینگ پس از آن، متوجه میشویم که هری نوزده سال بعد، دربخش کارآگاهان وزارت سحر و جادو مشغول کار است. هری با جینی ویزلی ازدواج کرده و صاحب سه فرزند میشود که نام آنها را «جیمز سیریوس» (به یاد پدر و پدرخواندهاش)، «آلبوس سوروس» (به یاد دو مدیر شجاع هاگوارتز) و «لیلی لونا» (به یاد مادرش) میگذارد. رولینگ هیچگاه اشاره نکرده که آیا او برای اتمام سال هفتم به هاگوارتز بازمیگردد یا خیر ولی گفتهاست که میتواند او را در حال سخنرانیهایی دربارهٔ جادوی سیاه در هاگوارتز ببیند.
امیدوارم از این مقاله لذت کافی رو برده باشید 🙂