تولد رولینگ و هری در یک روز است
هردوی آنها شمعهای تولدشان را در 10 مرداد ماه فوت میکنند. و این تنها تاثیر رولینگ بر روی شخصیتهایش نیست؛ رولینگ میگوید هرمیون شبیه وقتی است که او جوانتر بود و حیوان مورد علاقهی او سمور دریایی است که البته شکل افسون سپر مدافع هرمیون نیز هست. بعلاوه رولینگ و دامبلدور هر دو از دسر لیمویی خوششان میآید(رولینگ میگوید که او یعنی دامبلدور مزهی خوب را درک میکند).
او اسم گروههای مدرسهی هاگوارتز را پشت یک کیسهی مخصوص حالت تهوع ابداع کرد
وقتی یک دانشآموز از رولینگ پرسید که “اسم شخصیتها و خوابگاههای هاگوارتز چگونه به ذهن شما رسید؟” رولینگ جواب داد: من اسم گروههای هاگوارتز زا پشت یک کیسهی مخصوص حالت تهوع هواپیما ابداع کردم. این واقعیت دارد. من عاشق ابداع کردن اسامی هستم اما اسمهای غیرمتعارف را هم نیز جمع میکنم تا بتوانم وقتی که به دفترچهم نگاه میاندازم یک اسم برای شخصیتی جدید انتخاب کنم.
در اوایل رولینگ یک رونوشت از فصل آخر کتاب نوشته بود
رولینگ این ایده را که او فصل آخر کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ نوشته و جایی در گاوصندوق قایم کرده “احمقانه” میداند. اما کمی حقیقت در این مساله نهفته است: من در خیلی اوایل، نه در یکی دو روز اول اما شاید در طی سال اولی که نوشتن را شروع کردم؛ من یک رونوشت از آنچه که فکر میکردم در فصل آخر کتاب اتفاق میافتد، نوشتم. او این مساله را در مصاحبهای با دنیل ردکیف برای دی وی دی فیلم هری پاتر و یادگاران مرگ عنوان داشت. ” من همیشه میدانستم، از همان اوایل، که من دارم به سوی نقطهای پیش میروم که هگرید، هری را با خود به بیرون از محوطهی جنگل حمل میکند، زنده در حالی که فکر میکردند او مرده، همیشه این را میدانستم. من میدانستم که ما داریم بسوی یک جنگ پایانی در هاگوارتز حرکت میکنیم، من میدانستم که هری به سمت مرگ روانه میشود، من نقشهی برگشتن روحها را کشیدم که آنها با هری وارد جنگل میشوند، همهی ما فکر میکنیم او دارد به سمت مرگ خود روانه میشود و اینکه او از میان بازوان هگرید ظاهر میشود.
و این تصور ذهنی چیزی هست که هگرید را زنده نگه داشت حتی با اینکه گاهی مرگ او اجتنابناپذیر جلوه میکرد. اما چون که همیشه این تصویر در ذهن من بود که هگرید کسی است که هری را با خود حمل میکند، این برای من بدون نقص بود، برای اینکه این هگرید بود که او را وارد این دنیا کرد و این هگرید است که او را از این دنیا خارج میکند، این جایی بود که ما همیشه به سوی آن در حرکت بودیم. هگرید هیچوقت در خطر نبود.”
دیوانهسازها بر اساس تجربهی افسردگی رولینگ برای مرگ مادرش نوشته شدهاند
مادر رولینگ که از بیماری سختاک(نوعی التهاب مزمن) رنج میبرد در سال 1990 فوت کرد و رولینگ بعد از این اتفاق دچار افسردگی مقطعی شد. او از این تجربه استفاده کرد تا به دیوانهسازها، موجودات ترسناکی که از احساسات انسانها تغذیه میکنند، شخصیت ببخشد. رولینگ میگوید: توضیح افسردگی به کسی که تا به حال به آن دچار نشده است خیلی سخت است چون آن احساس با غمگین بودن تفاوت دارد. غم این هست که بخوای گریه کنی اما افسردگی احساس سرما و پوچی است. دیوانهسازها اینچنین هستند.
گیاهان دنیای جادویی از یک کتاب واقعی نشات گرفته است
رولینگ میگوید: من عادت داشتم تا اسامی گیاهانی که بنظر جادویی میآمدند را جمع کنم. سپس کتابی به نام گیاهشناسی کامل کالپپر(Culpeper’s Complete Herbal) برخوردم و این جواب تمام دعاهای من بود. این کتاب در قرن هفدهم و به قلم نیکلاس کالپپر نوشته شده است.
یکی از عنوانهای پیشنهادی کتاب هری پاتر و سنگ کیمیاگر برای نسخهی آمریکایی آن، هری پاتر و مدرسهی جادو بوده است
اما رولینگ این اسم را رد کرد و گفت: نه، این اسم به نظر من جور در نمیاد؛ اگه اسم اون رو هری پاتر و سنگ جادو بذاریم چطوره؟
جالب است که بدانیم نسخهی فرانسوی این کتاب با نام هری پاتر و مدرسهی جادوگران چاپ و منتشر شده است.